حکایت رفاقت!
حکایت رفاقت، حکایت سنگهای کنار ساحله...
اول یکی یکی جمعشون میکنی تو بغلت،
بعدشم یکی یکی پرتشون میکنی تو آب؛
اما بعضی وقتا یه سنگهای قیمتی گیرت میاد،
که هیچ وقت نمیتونی پرتشون کنی…


+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۲/۰۷/۲۴ ساعت 20:27 توسط ♥اراده خدا♥
|